«عَلَم غیبی» ۴۰۰ ساله و سنت برجا مانده مردم بم در محرم
تاریخ انتشار: ۶ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۳۳۴۰۵۰
به گزارش ایرنا، هیات طباطبایی بم که تاریخچه شکل گیری آن دستکم ۸۰ سال تخمین زده شده از متولیان برگزاری این سنت به همراه چندخانواده دیگر است که علم تاریخی را به همراه زره(پیراهن زنجیری) و نیز یک سفیدمهره (نوعی ساز)که گفته می شود اجداد یکی از خانواده های بم آنها را از کشور عراق به بم منتقل کرده اند، دربرپایی این آیین نقش دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
درباره چرایی عنوان علم غیبی چند روایت نزد ساکنان بیان می شود اما یکی از معتبرترین آنها این است که یکی از اجداد خانواده های بمی در خواب یکی از بزرگان یا معصومان را به خواب می بیند و نشانی می دهد که به عراق برود و علم را از یکی از خادمان حرم تحویل بگیرد و هنگام مراجعه به عراق، آن فرد نیز مطلع بوده و علم را در اختیار قرار می دهد.
برپایی آیین علم گردانی عصر هفتم ماه محرم طی مراسمی با حضور مردم زمانی عملیاتی می شود که علم به هیات طباطبایی در امامزاده واقع در بم تحویل می شود و تا سوم شهادت حضرت امام حسین(ع) برای بزگراری مراسم تحویل امامزاده است؛ مردم هنگام تحویل علم و نیز در خلال مراسم علم گردانی تلاش می کنند از این علم تاریخی تبرک بگیرند و یا نذورات خود را به عزاداران تحویل دهند یا از نذری موجود تبرک بجویند.
خبرنگار ایرنا در بم ضمن پوشش آیین علم غیبی طی چندروز اخیر تلاش کرد در خلال مصاحبه با متولیان این هیات و مراسم، درباره جزییات این سنت اطلاعاتی که در این منطقه روایت می شود را جویا شود، بی شک اطلاعات ارائه شده متکی به نقل قول هایی است که توسط اهالی بیان می شود و مستند به منابع محلی است که سینه به سینه منتقل شده است.
هیات طباطبایی و آیین عَلَم غیبی
هیات حسینیه طباطبایی از بزرگترین و قدیمیترین هیاتهای شهر بم بهحساب میآید که به گفته افشین ابوحیدری یکی از خادمان این هیات، زمان تأسیس آن در جایی مکتوب نشده اما براساس گفتهها و شنیدههایی که اجداد این خانواده بیان می کنند بیش از ۷۰ الی ۸۰ سال قدمت دارد.
وی بیان کرد: حسینیه طباطبایی منزل شخصی مرحوم سید علی خان طباطبایی بوده که در ماه محرم هر سال برای سرور و سالار شهیدان عزاداری انجام دادهاست.
ابوحیدری ادامهداد: منزل مرحوم سیدعلی خان طباطبایی از پیش از انقلاب اسلامی تاکنون دوبار ویران (یکبار در زمان زلزله ۸۲) و مجدد توسط فرزند دختر مرحوم طباطبایی بازسازی شده که اینک بهعنوان حسینیه طباطبایی میزبان عزاداران و برپایی مراسم مذهبی است.
وی افزود: یکی از مهمترین آیین های عزاداری بم مراسم عَلَمبندان یا همان «عَلَم غیبی» است که در امامزاده اسیری بم هر سال در عصر هفتم ماه محرم توسط هیات طباطبایی برگزار میشود.
قدمت عَلَم غیبی
این عَلَم جزو قدیمیترین عَلَمهای هیاتهای مذهبی بم به شمار میرود که براساس تخمینهای زده شده، مربوط به اواخر دوره صفویه است.
در ادامه احمد فضائلی از خادمان امامزاده اسیری شهرستان بم نیز درباره تاریخچه «عَلَم غیبی» و ماجرای آن میگوید: امامزاده علی بن الحسن المثنی یکی از امامزادگان شهرستان بم به شمار میرود که در مرکز شهر و در چهارراه بوعلی این شهر قرار دارد.
وی اظهارداشت: برای عَلَم غیبی قدمت تاریخی مشخصی وجود ندارد اما طبق شنیدهها به ۴۰۰ سال قبل برمیگردد و دختر مرحوم طباطبایی از نوادگان نسل هفتم سید محمد مستوفی نقل میکند که این جدشان معروف به خواجه علمدار این عَلَم را از کربلا به بم آورده است.
به گفته این خادم امامزاده اسیری شهرستان بم و آنچه در بین افکارعمومی منطقه در این زمینه نقل می شود، سید محمد مستوفی در خواب امام حسین (ع) را میبیند و در حالت خواب امام فرموده برود پیش فلان خادم حرم و این هدایا شامل «عَلَم غیبی»، لباس زره و نیز سفیدمهره را تحویل بگیرد.
فضائلی ادامه داد: براساس آنچه نقل می شود، سید محمد مستوفی ابتدا به خواب توجهی نمیکند تا اینکه سه بار برایش تکرار میشود و پس از آن تصمیم میگیرد به کربلا برود و خادم یاد شده را بیابد. زمانی که خادم را پیدا میکند متوجه میشود خادم آستان امام حسین (ع) نیز چنین خواب مشابهی دیده است و به سید محمد می گوید چرا اینقدر دیر آمدی.
وی افزود: سید محمد که هدایا را تحویل میگیرد به سمت بم حرکت میکند و عصر هفتم ماه محرم آن سال به بم میرسد که این عَلَم را در مراسم عزاداری شرکت میدهد.
این خادم امامزاده اسیری در بم بیان کرد: از آن زمان تاکنون که بیش از ۴۰۰ سال میگذرد در آیین عزاداری سنتی بم هفتم محرم این علم توسط بازماندگان سید محمد مستوفی طی مراسمی به هیات طباطبایی داده میشود و تا روز سوم شهادت امام حسین(ع) در هیات میماندف سپس مجدد این عَلَم به بازماندگان مستوفی برگردانده میشود.
فلسفه نام علم غیبی
اینکه چرا مردم به این عَلَم،«عَلَم غیبی» میگویند روایتهای متفاوتی وجود دارد؛ برخی می گویند از آنجا که علم پس از عزاداری تا یکسال در معرض دیدم عموم نیست اینچنین آن را یاد می کنند و عده دیگری نیز همان قضیه خواب سید محمد مستوفی را دلیل این نام میدانند.
آنطور که در افکارعمومی بم گفته می شود همچنین از آنجا که در طول این سالها چندین بار این عَلَم به سرقت رفته و پس از مدتها مجدد به دست بمیها پیدا شده، به همین علت دلیل نامگذاری این عَلَم به نام «عَلَم غیبی» را اینگونه تفسیر می کنند.
سادات فاطمی از نوادگان سید محمد مستوفی هستند که به هیات طباطبایی ارادت خاص داشتند و همچنین به علت نسبت خانوادگی که به سادات فاطمی داشتند این هدایا را که شامل «عَلَم غیبی»، زره و سفیدمهره بوده را هر سال در اختیار این هیات قرار میدهند.
عَلَم غیبی با آغاز عزاداریها هر سال در عصر هفتم ماه محرم در مراسم سنتی بیرون آورده میشود و خانواده رضوانی که از قدیم و پس از خانواده فاطمی نگهدار این عَلَم هستند وظیفه علمگردانی را برعهده دارند.
در این مراسم خانواده رضوانی به امامزاده اسیری در بم می آیند و عزاداران هیات طباطبایی نیز در آن محل جمع میشوند، عَلَم غیبی تحویل خادمان هیات طباطبایی و امامزاده اسیری داده میشود، سپس این عَلَم که یک فلز شبیه دست است در گلاب شست و شو داده و بر بالای یک میله فلزی که دورتادور آن را با پارچهای میبندند، بسته و در طول مراسم عزاداری، باتوجه به حاجتهایی که مردم دارند پارچههای مختلفی به این عَلَم نصب میشود.
زرهی که به بم بازگشت
اما یکی دیگر از هدایایی که محمد مستوفی با خود به همراه آورده بود، زره یا همان پیراهن زنجیرهای و سفیدمهره بوده که زره یا همان پیراهن زنجیرهای در آن زمان در امامزاده اسیری نگهداری میشده است.
آنطور که منابع مختلف در بم گزارش می د هند در زمان زلزله ویرانگر سال ۸۲ این زره به سرقت رفته و پس از ۲ سال در اصفهان پیدا و مجدد به بم برگردانده میشود.
به گزارش ایرنا صرفنظر از تاریخ و چگونگی علم و زره موجود در عزاداری بمی ها در هیات طباطبایی، مردم بسیاری هرسال با شرکت در این مراسم در سوگ شهادت امام حسین(ع) و یاران باوفایش شرکت می کنند و ضمن شرکت در عزاداری، حاجت های خود را نیز طلب می کنند.
استانها کرمان ۰ نفر برچسبها ماه محرم تاسوعای حسینی کرمان عاشورای حسینی بم مراسم عزاداری
منبع: ایرنا
کلیدواژه: ماه محرم تاسوعای حسینی کرمان عاشورای حسینی بم مراسم عزاداری ماه محرم تاسوعای حسینی کرمان عاشورای حسینی بم مراسم عزاداری امامزاده اسیری هیات طباطبایی ع ل م غیبی امام حسین مراسم ع آیین ع
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۳۳۴۰۵۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نقد شهید مطهری به نسبیت اخلاقی علامه طباطبایی
به مناسبت ایام شهادت استاد مرتضی مطهری نشستی با عنوان «رهاورد فلسفه در اخلاق؛ با نگاهی به کتاب فلسفه اخلاق شهید مطهری» در دانشگاه مفید قم برگزار شد و مجتبی مطهری فرزند آیتالله شهید مطهری و ابوالقاسم فنایی، رئیس دپارتمان فلسفه دانشگاه مفید، از جمله سخنرانان این مراسم بودند.
به گزارش جماران، محمدحسین مطهری در این نشست با اشاره به اینکه این برنامه درباره دستاوردهای فلسفه برای اخلاق است، گفت: «رابطه فلسفه و اخلاق دقیقاً به قدمت خود فلسفه است و جزء مباحثی نیست که در دورههای متأخر درباره آن گفتگو شود. درباره پروژهی فلسفه اخلاق شهید مطهری زیاد گفته و نوشته شده است.
به نظر میآید شاید از وجهی باعث قدردانی است و از جهتی باعث تأسف است که بیشتر تحقیقات، ناظر به زاویه خاص بحث شهید مطهری در قسمت جاودانگی اخلاقِ «درسهای نقدی بر مارکسیسم» است که به بخشی از نظریه علامه طباطبایی اشکال کردهاند؛ لذا همه یا اکثر توجهات به آن بخش معطوف شده است و کتاب «فلسفه اخلاق» شهید مطهری که بحث ۱۳ جلسه ایشان در دهه ۵۰ و نزدیک به اواخر حیات شریفشان است، کمتر مورد پرداخت و جستار قرار گرفته است.»
استاد مطهری: "خوبی را بدی کردن کار ما ایرانیان استبر اساس این گزارش، دکتر مجتبی مطهری نیز در این نشست با گرامیداشت سالگرد شهادت شهید مطهری، گفت: «اخلاق در عرف مردم قابل درک و هضم است و همه میفهمند اخلاق چیست، اما من فکر میکنم تعریف روان و ساده اخلاق را که خوب میشود هضم کرد، ملا مهدی نراقی و ملا احمد نراقی در کتابهای «معراج السعاده» و «جامع السعاده» آوردهاند که "اخلاق علمی است که از معالجه و درمان رذائل اخلاقی صحبت میکند. " شاید در عرف اخلاق این بهترین تعریف باشد. در عرف فلسفه هم همین طور است، چون اگر بخواهد ماهیت فلسفی پیدا کند قطعاً مسائل مختلف دارد؛ لذا فعل اخلاقی، صفت اخلاقی و اندیشه اخلاقی که شهید مطهری اشاره کردند در همین وادی است.»
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی تصریح کرد: «ایشان بین فعل طبیعی و فعل اخلاقی تفاوت قائل میشوند. فعل طبیعی فعلی است که ما معمولاً انجام میدهیم. برای نمونه داد و ستد کردن، تعلیم دادن، خوردن، خوابیدن و نوشیدن و مسائل دیگر که نه قابل نکوهش و نه قابل تحسین و تمجید و نکوداشت است. اما فعل یا کار اخلاقی، فعلی است که قداست و تعالی دارد و ستایش و تمجید و تحسین دیگران را برمیانگیزد.
شهید مطهری از فرهنگ خودمان نمونههای مختلفی را ذکر کردهاند. برای نمونه حضرت امیر (ع) غلامی به نام قنبر داشت که وی را به بازار میبرد، پیراهن نو را برای ایشان و پیراهن کهنه را برای خود میخرید و به قنبر میفرمود که تو جوانی و باید پیراهن نو را بپوشی. حضرت زهرا (س) هم به فضه میگفت ما باید با هم کار کنیم. این کارهای اهل بیت (ع) اخلاقی است.»
او با اشاره به اینکه شهید مطهری بسیار علاقهمند و شیفته دعای مکارم الاخلاق بود، افزود: «دعای مکارم الاخلاق دعای بیستم صحیفه سجادیه است. ایشان میگفت که آرزو میکنم برای این دعا شرح بنویسم که فرصت نکردند لذا عباراتی از دعای مکارم اخلاق را آوردند. شهید مطهری در قضیه قنبر و امام علی (ع) و فضه و حضرت زهرا (س)، فلسفه بردگی را به آموزش تعبیر کردهاند و نه بهرهکشی اقتصادی؛ در حالی که خیلیها به اشتباه، بردگی را در اسلام محکوم میکنند؛ لذا آمدن بردهها به منزل ائمه (ع) به نوعی تربیت و آموزش اخلاقی آنان است. به همین دلیل شهید مطهری در ضمن دعای مکارم اخلاق، به این مسأله اشاره دارند.»
مطهری تأکید کرد: «یکی از نکتههای جالبی که در دیدگاه ایشان است این است که معاویه هرچند آدم خبیث، منافق، ظالم و ستمکار است، اما در عمق فطرتش پاک است. در عمق فطرت، شعور باطن و ناخودآگاه معاویه یک فطرت پاکی آفریده شده است. به همین دلیل زمانی که عدی بن حاتم نزد معاویه از حضرت امیر (ع) تعریف میکند، اشکهای معاویه سرازیر میشود. انسان تعجب میکند که معاویه با آن رذائل اخلاقی اشک بریزد و بگوید: «دیگر محال است مادر روزگار، چون علی بزاید.»
شهید مطهری میگوید این نشان میدهد که در عمق فطرت انسانهای شرور و بد روزگار، نهاد پاکی وجود دارد. برخی تعجب میکردند و میگفتند که چطور ممکن است که عمق فطرت معاویه پاک باشد؟! لذا این نکته قابل بحث و بررسی است.»
او اظهار داشت: از نمونههایی که شهید مطهری در معارف اخلاقی اشاره میکند، عبارت خواجه عبدالله انصاری است که: «"بدی را بدی کردن سگساری است. خوبی را خوبی کردن خر کاری است. بدی را خوبی کردن کار خواجه عبدالله انصاری است. " استاد مطهری در ادامه نکته مهمی میگوید که "خوبی را بدی کردن کار ما ایرانیان است. "
و در کتاب نوشته که این جمله را باید خواجه عبدالله انصاری اضافه میکرد. ایشان این را به عنوان تمثیل گفته نه اینکه از خواجه عبدالله بگوید. اینکه میگوییم در مقابل بدی، خوبی کردن "وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاما" (فرقان/۶۳)، شهید مطهری میفرماید که اشتباه نشود؛ انسان در برابر آدمهای نابخرد، عوام و جاهل باید انعطاف و ادب به خرج بدهد نه آدمهای شرور، خبیث و مغرض که بخواهند انسان را خُرد کنند یا افرادی که غرض و هدف آلودهای دارند.»
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: «من فکر میکنم که یک نکته در صحبتهای اولی ناگفته مانده است و آن اینکه بدون خودشناسی و بدون اینکه انسان گوهر و روح الهی، روح قدسی و جان الهی خود را کشف کند، احتمال اینکه مؤدب و مزیّن به فعل اخلاقی شود، نیست.
فعل اخلاقی این است که انسان اول خودِ الهی و نورانی خودش را بشناسد و دوم اینکه انسان تا از رذائل اخلاقی پاک نشود، امکان فعل و مکارم اخلاقی برای او نیست و امکان ندارد دست به این کار بزند. این که، روح الهی، روح قدسی و روح ملکوتی میخواهد و تا انسان روح خودش را کشف نکند، دست به کارهای اخلاقی و مکارم اخلاقی نمیزند.»
او با اشاره به آیات ۹ و ۱۰ سوره شمس، افزود: «مرحوم میرزا جواد آقای ملکی تبریزی میگوید "اینکه قرآن اینقدر به قلب و روح توجه کرده، به خاطر این است که تا روح تزکیه، نورانی، پاک و آسمانی نشود امکان این نیست که کردار خوب انجام دهد و خصلتهای خوب پیدا کند". اول انسان باید قلب را تزکیه و پاک کند و از آلودگیها بیرون آورد تا به فعل اخلاقی دست پیدا کند. اما امروزه در جامعه افرادی صادق، پاک و خالص زندگی میکنند که دنبال دنیا هستند. اینها معتقدند که آدم باید بخورد و دنبال منافعش باشد و از هر طریقی پول بیشتری به دست بیارود. الآن میبینیم که اخلاق مقداری در جامعه ما افت کرده است. این نکتهای است که در آثار پدر باید تکمیل کنیم.»
مطهری یادآور شد: «امام در کتاب چهل حدیث میگویند که اگر انسان گناه کند و به موسیقی و لهو و لعب گوش کند، روح الهی خود را از دست میدهد و با صورت بیمغز در قیامت محشور میشود. در کتاب چهل حدیث آمده است که انسان باید عزم و اراده داشته باشد و از گناهان پرهیز کند تا روح الهی و آسمانی او شکفته شود.
این کار مقدمه خودشناسی، اخلاق و مکارم اخلاقی است. همچنین مقدمه خداشناسی هم است که شهید مطهری در کتابشان اشاره کردهاند؛ بنابراین شهید مطهری در تعریف اخلاق میگویند که از نوع زیبایی معنوی و روح است. کار اخلاقی هم از زیبایی روح است. کار زیباست از این جهت که روح زیباست.»
با بتن آرمه کردن ارزشهای اخلاقی، احساس کردند که با علامه همراهی نکنندبر اساس این گزارش حجتالاسلام و المسلمین مسعود ادیب نیز در این نشست گفت: «خیلی از هم سن و سالها و همنسلهای من از شهید مطهری دینداری و مسلمانی خود را آموختیم و با آثار او، با نگاه جدید و عالمانه با اسلام آشنا شدیم. فکر میکنم بسیاری مثل من، به دنبال مطالعه آثار شهید مطهری به طلبگی علاقهمند شدند و به حوزه آمدند. همچنین افراد بزرگتر از ما شاید در محضر او حاضر میشدند، در درسهای مسجد ایشان حضور پیدا میکردند و از او الهام گرفتند. معالاسف دست تعصب کور و جهالت این وجود گرانقدر را در زمانی که بیشترین احتیاج را به او داشتیم از جامعه ما گرفت.»
عضو هیأت علمی دانشگاه مفید قم با بیان اینکه علامه طباطبایی یکی از مبتکرترین و پر مطلبترین فیلسوفان معاصر در عالم اسلام است، افزود: «شاید این جمله درست باشد که اگر شهید مطهری نبود، نه علامه طباطبایی بر سر وجد و ذوق میآمد که مطالب زیادی را بگوید و نه مطالب گفته شدۀ او شرح و بسط پیدا میکرد. کسی که کتاب "اصول فلسفه و روش رئالیسم" را خوانده باشد میداند که با شرح آقای مطهری میشود به عمق مطالب علامه رسید. یکی از ابتکاریترین و کمیابترین نکاتی که مرحوم علامه طباطبایی در فلسفه دارند، نظریه اعتباریات است. جالب اینجاست که شهید مطهری به عنوان بزرگترین شاگرد و شارح علامه در این نقطه با ایشان همنظر نیست؛ لذا طبیعی است که توجه همه به این نقطه جلب شود.»
او تصریح کرد: «من خیال میکنم که دلیل اصلی عدم همراهی شهید مطهری با علامه در این مسأله، عِرق دینداری و نگرانی از تضعیف جایگاه اخلاق از سوی استاد مطهری بوده است. یعنی، چون گمان ایشان این بود که دیدگاه علامه سر از نسبیت در میآورد و نسبیت حد یقفی نخواهد داشت.
برای محکمکاری در اخلاق و بتن آرمه کردن ارزشهای اخلاقی، احساس کردند که با علامه همراهی نکنند. به همین دلیل تفاوت دیدگاه خود را بسیار لطیف و ملایم به اشکال مختلف مطرح کردند؛ ضمن اینکه ادب شاگردی و عشقی که به علامه داشتند، در جای خود محفوظ بوده است. جالب این است که مثل شهید مطهری بعضی شاگردان معظم و معزز دیگر علامه، با ایشان همراهی نکردند؛ از جمله مرحوم آیتالله مهدی حائری یزدی که بیان دیگری برای توجیه گزارههای اخلاقی دارند. همچنین مرحوم آیتالله مصباح یزدی هم بیان دیگری دارند. ولی احساس میشود که شاگرد زنده علامه حضرت آیتالله جوادی آملی کم و بیش با علامه همراه هستند.»
ادیب در بخش دیگری از سخنان خود اظهار کرد: «معمولاً در کتب اخلاق اسلامی میگویند اخلاق جمع خُلق است و خُلق هم یک ملکه نفسانی در انسان است. پس اخلاق عبارت است از علم و دانشی که ملکات نفسانی خوب و بد را در انسان معرفی میکند و به انسان یاد میدهد که چگونه ملکات خوب را در خودمان راسخ کنیم و از ملکات بد پرهیز کنیم.
یعنی اخلاق فضیلتگرایانه به نحو بنیادین و پیشفرض در تعریف اخلاق اشراب میشود و از ابتدا اخلاق، فضیلتگرایانه تعریف میشود. اما به نظر میآید امروز وقتی از اخلاق میگوییم، درباره مجموعه گزارههای هنجاری حرف میزنیم که ویژگیهایی دارند و اسمشان را اخلاق گذاشتیم و آنان را از دیگر گزارههای هنجاری متمایز کردیم.»
او تأکید کرد: «من فکر میکنم که تفاوت عمده مرحوم علامه طباطبایی با نراقیین و قبلیها و بعدیها این است که ایشان سراغ این نرفته که از اول اخلاق فضیلتگرایانه را مبنا قرار دهد و بر اساس آن همه چیز را تعریف کند و مستقیم سراغ گزارههای هنجاری آمده است. گزارههای اخلاقی گاهی در قالب «"خوب" و گاهی در قالب "باید" بیان میشود. مرحوم علامه قالب باید را که جمله انشایی است و ظاهر و باطن آن انشایی هم است و صریح در انشا است، اصل گرفته و خوب را بر باید استوار میکند و بر اساس باید، معنا میکند. این برعکس بعضی متفکران دیگر است که خوب را مبنا گرفتند و از آن باید را استخراج کردند.»
عضو هیأت علمی دانشگاه مفید قم گفت: «شهید مطهری تصریح میفرمایند که دیدگاه مرحوم علامه طباطبایی به نسبیت میانجامد و اخلاقیون و متدینین را نگران میکند، برای علاج این نسبیت به نظر ایشان آمده که بنیادهای مستحکم و آهنینی برای اخلاق درست کند تا از گزند تغییرات در امان باشد. علامه اخلاق را در زمرۀ اعتباریات قرار دادند؛ به صراحت هم قرار دادند و همه جای آثار ایشان از رسالة الولایه تا تفسیر المیزان همین است.
بعضی از بزرگواران میگفتند که علامه در المیزان دیدگاه دیگری دارند و گویی یک گوشه تصادفاً از دستش دررفته است، در حالی که اساساً اینگونه نیست. علامه در تمام آثار خود بسیار محکم و استوار این مبنا را قبول دارد، پشت آن ایستاده و به لوازمش هم ملتزم است. در المیزان هم دیدگاه ایشان همین است که باید به تفصیل در جای خود بحث شود.»
او افزود: «مرحوم محقق اصفهانی و علامه طباطبایی، نه با عناوین دستهبندی شده و منظم بلکه در لابهلای آثارشان نشان دادند که در اخلاق هنجاری، غایتگرا هستند. مرحوم محقق اصفهانی تصریح میکند که غایت ایشان نظم اجتماعی است، مرحوم علامه تلویحاً این را میگوید، ولی غایات دیگری هم در آثار دیگر خود مطرح میکند.
پس مجموعاً از نظر حضرات، اخلاق عبارت است از قواعدی که انسانها وضع میکنند نه لزوماً به وضع تعیینی بلکه به وضع تعیُّنی، مثل زبان برای بهبود بخشیدن به رفتارهای خودشان و برای نیل به نتیجهای در ساحت زندگی اجتماعی. حال، این ساحت زندگی اجتماعی را میشود خیلی گستردهتر دید، حتی مقاصد دینی را داخل آن تعریف کرد و گفت که احکام دینی عبارت است از اعتباریاتی که شارع مقدس برای نیل انسان به غایات و اهدافی که دین برای او تعیین کرده، وضع کرده است.»
ادیب ادامه داد: «مشکل نسبیت را هم مرحوم علامه خوب توضیح دادند و هم شهید مطهری در این بخش به خوبی بیان کردند که اگر گفتیم اخلاق از اعتبار انسانی برمیخیزد، اعتباریات بیاساس، بیقاعده و دلبخواهی نیست بلکه اعتباریاتی است که هم منشأ آن طبیعت انسان و جامعه انسانی است و هم مقصد آن امور واقعی است.
درست است که این گزارهها اعبتاری هستند، اما هم ریشه در واقعیت دارند و هم آثار واقعی به بار میآورند. آثار واقعی آنها مقاصدی است که تعقیب میکنیم و ریشه آنها فطرت انسان، ساختار جسمی انسان، ساختار اجتماعی انسان و همه اینها میتواند باشد. همه آنچه به ساختار انسانی برمیگردد در معرض دگرگونی و تغییر نیست.»
او تأکید کرد: «ما اساساً کاری به اخلاق، دین و بحث فلسفی نداریم، اگر تاریخ بشر را مطالعه کنیم میبینیم که انسان در امور بنیادین و اساسی، قرنهای متوالی تغییر نکرده است. انسان حب ذات دارد تغییر نکرده است، انسان شهوت دارد تغییر نکرده است، انسان غضب دارد تغییر نکرده است، انسان میل به زندگی اجتماعی دارد تغییر نکرده است و ...
که فهرست نیمهبلندی از اینها میشود تهیه کرد. پس مقاصد و مبانی عرصههایی از زندگی انسان عوض نشده است. البته عرصههایی هم در معرض تغییر قرار گرفته است؛ بنابراین چنین نیست که بر اساس دیدگاه مرحوم علامه طباطبایی، همهی اخلاق یک دفعه معروض نسبیت شود بلکه آنچه به عرصههای بنیادین تغییر نکرده یا حتی تغییرناپذیر است.»
مرحوم کمپانی استاد علامه طباطبایی معتقد بود حسن و قبح بنا و قرارداد عقلاستبر اساس این گزارش دکتر ابوالقاسم فنایی نیز در این نشست با گرامیداشت یاد و خاطره شهید مطهری، گفت: «در فرهنگ ما چیزی به نام "فلسفه اخلاق" به عنوان یک دانش یا شاخه در فلسفه نداشتیم. چیزی که داریم علم اخلاق است که بعضی از اندیشمندان مسلمان در این زمینه تألیفاتی دارند و رویکرد اصلی آن ها، اخلاق فضیلتمدار است.
اما در علوم دیگر از جمله در کلام و منطق، بحثهایی داریم که امروزه تحت عنوان "فلسفه اخلاق" طبقهبندی میشوند. از جمله یکی از مهمترین بحثهایی که در کلام، در ذیل بحث افعال الهی مطرح میشود این است که حسن و قبح، عقلی است یا شرعی؟ متکلمان در پاسخ به این سؤال به دو گروه معتزلی و اشعری تقسیم میشوند. عموم متفکران شیعه تا این اواخر به صراحت خودشان را طرفدار نظریه معتزله میدانستند که معتزله قائل بودند به اینکه حسن و قبح، عقلی است.»
رئیس دپارتمان فلسفه دانشگاه مفید قم افزود: «شاید بتوان گفت که اولین و دقیقترین نظریهپردازی در این زمینه را در آثار مرحوم شیخ محمدحسین اصفهانی مشهور به کمپانی میتوانیم پیدا کنیم که ایشان استاد علامه طباطبایی بود. مرحوم کمپانی معتقد بود که حسن و قبح بنا و قرارداد عقلاست، عقلا دور همدیگر جمع میشوند و افعالی که موجب حفظ نظام میشود و فاعلان آن را مدح میکنند و کسانی را که کاری انجام میدهند و موجب اختلال نظام میشود، مذمت میکنند؛ لذا از تحسین و تقبیح عقلا که به نوعی قرارداد و بنای بین آنهاست، حسن و قبح پیدا میشود.»
او یادآور شد: «مرحوم علامه طباطبایی کتاب "اصول فلسفه و روش رئالیسم" را درباره نقد مارکسیسم نوشتند. از دیدگاههای مارکسیستها این بود که معرفت نسبی است و آنها قائل به نسبیانگاری در معرفتشناسی بودند. مرحوم علامه طباطبایی در مقام نقد دیدگاه مارکسیستها گفتند که ما دو نوع معرفت مطلق و نسبی داریم. فلسفه، علوم و چیزهای دیگر، معرفت مطلق میشود، اما معرفت نسبی، معرفت اعتباری است؛ لذا از اینجا بحث اعتباریات شروع شد و ایشان با تفکیک حقایق از اعتباریات، میخواستند شواهدی که مارکسیستها به سود نسبیت معرفت میآوردند، تبیین درست و دقیقی به دست دهند تا آن نسبیت، کل قلمرو معرفت را دربرنگیرد و به قلمرو خاصی محدود شود که از نظر ایشان همان قلمرو اعتباریات است.»
فنایی با بیان اینکه شهید مطهری سعی کردند به نوعی مبنای غیر نسبیانگارانه برای اخلاق مطرح کنند تا به تعبیر خودشان از جاودانگی اخلاق دفاع کنند، اظهار کرد: «ما همین بحث را اگر بخواهیم در فرهنگ غرب دنبال کنیم میبینیم که تا همین قرن بیستم مثل خیلی از شاخههای دیگر فلسفه، چیزی به نام فلسفه اخلاق مطرح نیست. البته از همان دوران یونان باستان نظریههای اخلاقی وجود دارد و یکی از مهمترین دغدغههای فیلسوفان، نظریهپردازی در باب اخلاق، مفاهیم اخلاقی، جایگاه اخلاق و مباحثی از این قبیل بوده است، اما اینکه ما رشتهی فلسفی به نام فلسفه اخلاق داشته باشیم، مورخان فلسفه، تاریخ آن را به ابتدای قرن بیستم برمیگردانند.»
او تأکید کرد: «بحثهایی که در فرهنگ خودمان در باب تعریف باید و نباید و منشأ باید و نباید و ... مطرح شده فقط قسمت خیلی کوچک و شاید بگویم کماهمیتِ بحثهایی است که ما در فلسفه اخلاق داریم. این بحث فقط مربوط به زبان اخلاق است و در شرایط فعلی دیگر خیلی مورد توجه فیلسوفان اخلاق نیست.
چون فیلسوفان سراغ جنبههای دیگر اخلاق رفتند از جمله متافیزیک اخلاق، معرفتشناسی اخلاقی، روانشناسی اخلاق، رابطه اخلاق و عقلانیت و ... که بحثهای بسیار مهمتر و کلیدیتری است که متأسفانه امروزه مورد توجه متفکران مسلمان در داخل ایران قرار نگرفته است. البته میشود شکلهای پراکندهای از پرداختن به این موضوعات را در آثار متفکران خودمان پیدا کنیم، ولی نه به صورت سیستماتیک، دقیق و گسترده که در غرب جریان دارد.»